Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی
سکه شماره ۳۳:
مهرداد بزرگ پادشاه سلطنت ایرانی مهردادیان از کاپادوکیه شمالی(پونتوس)
#پونتوس
#مهردادیان
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
ΒΑΣΙΛΕΩΣ // ΜΙΘΡΑΔΑΤΟΥ / EYΠΑTOPOΣ
رخ سکه مهرداد ششم فاتح یونان و مقدونیه با دیهیم شهریاری و پشت سکه اسب بالدار و هلال ماه و ستاره حک شده است
◻️نوع سکه: استاتر
◻️وزن: ۸.۴۲ گرم
◻️اندازه: ۲۱ میلیمتر
◻️محل ضرب: پرگامون
◻️حکومت: مهردادیان
@atorabanorg
مهرداد بزرگ پادشاه سلطنت ایرانی مهردادیان از کاپادوکیه شمالی(پونتوس)
#پونتوس
#مهردادیان
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
ΒΑΣΙΛΕΩΣ // ΜΙΘΡΑΔΑΤΟΥ / EYΠΑTOPOΣ
رخ سکه مهرداد ششم فاتح یونان و مقدونیه با دیهیم شهریاری و پشت سکه اسب بالدار و هلال ماه و ستاره حک شده است
◻️نوع سکه: استاتر
◻️وزن: ۸.۴۲ گرم
◻️اندازه: ۲۱ میلیمتر
◻️محل ضرب: پرگامون
◻️حکومت: مهردادیان
@atorabanorg
تصویری چشم نواز از به درک واصل شدن ناصرالدین شاه قاجار ، پادشاه نالایق مفتخور توسط میرزا رضا کرمانی در سال ۱۸۹۶
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
◻️ تصویرسازی شده توسط آشیل لموت برای مجله لو-پلرین در سال ۱۸۹۶
@atorshiz
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
◻️ تصویرسازی شده توسط آشیل لموت برای مجله لو-پلرین در سال ۱۸۹۶
@atorshiz
تاریخ ایران
تصویری چشم نواز از به درک واصل شدن ناصرالدین شاه قاجار ، پادشاه نالایق مفتخور توسط میرزا رضا کرمانی در سال ۱۸۹۶ #قاجار #ایرانشناسی #تاریخ_ایران ◻️ تصویرسازی شده توسط آشیل لموت برای مجله لو-پلرین در سال ۱۸۹۶ @atorshiz
حاصل ۵۰ سال سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به گفته برادرش عباس میرزا ملک آراء
«هیچ اثری جز جهالت،سفاهت،تخریب مملکت و عدم تربیت نوکر و رعیت، یادگاری نگذارد و ایران را طوری ویران کرد که اصلاحش از حیز امکان بیرون و سفاهت را به نوعی و درجه ای اعلی رسانید که زبان از تقریر و قلم از تحریر و وصف عاجز باشد.(جلد دوم _ صفحات.۵۵۶_ ۵۵۷)»
📚بن مایه:
نقل از سخنان عباس میرزا ملک آراء،صفحه ۱۲۷ کتابش زیر عنوان شرح حال عباس میرزا
طاهری.ابوالقاسم تاریخ روابط بازرگانی و سیاسی ایران و انگلیس از دوران فرمان روائی مغولان تا پایان عهد قاجاریه جلد دوم، صفحاتِ۵۵۶_ ۵۵۷
@atorshiz
«هیچ اثری جز جهالت،سفاهت،تخریب مملکت و عدم تربیت نوکر و رعیت، یادگاری نگذارد و ایران را طوری ویران کرد که اصلاحش از حیز امکان بیرون و سفاهت را به نوعی و درجه ای اعلی رسانید که زبان از تقریر و قلم از تحریر و وصف عاجز باشد.(جلد دوم _ صفحات.۵۵۶_ ۵۵۷)»
📚بن مایه:
نقل از سخنان عباس میرزا ملک آراء،صفحه ۱۲۷ کتابش زیر عنوان شرح حال عباس میرزا
طاهری.ابوالقاسم تاریخ روابط بازرگانی و سیاسی ایران و انگلیس از دوران فرمان روائی مغولان تا پایان عهد قاجاریه جلد دوم، صفحاتِ۵۵۶_ ۵۵۷
@atorshiz
رونقِ تجاریِ محوزا(نزدیکِ بابِل)و روابطِ دوستانهی ابّا بن روا حَمّا با ساسانیان
#ساسانی
#یهودیت_در_ایران
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
او(=ابّا بن راو حَمّا)که تاجری بسیار ثروتمند بود و با خاندانِ پادشاهیِ پارس روابطِ نزدیکی داشت، در مِحُوزا که یک مرکزِ تجاریِ مهم و پررونق بود، زندگی میکرد.
(ابّا بن راو حَمّا یکی از علمای دورانِ اِمُرائیم Amoraim در بابِل است که مفسرانِ میشنا(تفسیرِ تورات)بودهاند و دورهی ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلادی را شامل میشود. بابل و شهرِ کوچکِ سورا Sura در این دوره و یا به قولِ اشتاین سالتز، به مدتِ ۷۰۰ سال یک آموزشگاهِ معتبر نزدِ یهودیان بابل داشت. به حدی که شخصی دیگر از نسلِ ششمِ اِمُورائیمِ بابل، راو آشه Ravکه Ashi نیز مردی بسیار ثروتمند بود و روابطِ نزدیکی با شاهانِ پارس(ساسانیان)داشت، اعتبار و نفوذی بیش از پادشاه داشت).
📕 اشتاین سالتز. آدین، سیری در تلمود، ترجمه باقر طالبی دارابی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ چهارم ۱۳۹۸، ص ۷۸
@atorshiz
#ساسانی
#یهودیت_در_ایران
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
او(=ابّا بن راو حَمّا)که تاجری بسیار ثروتمند بود و با خاندانِ پادشاهیِ پارس روابطِ نزدیکی داشت، در مِحُوزا که یک مرکزِ تجاریِ مهم و پررونق بود، زندگی میکرد.
(ابّا بن راو حَمّا یکی از علمای دورانِ اِمُرائیم Amoraim در بابِل است که مفسرانِ میشنا(تفسیرِ تورات)بودهاند و دورهی ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلادی را شامل میشود. بابل و شهرِ کوچکِ سورا Sura در این دوره و یا به قولِ اشتاین سالتز، به مدتِ ۷۰۰ سال یک آموزشگاهِ معتبر نزدِ یهودیان بابل داشت. به حدی که شخصی دیگر از نسلِ ششمِ اِمُورائیمِ بابل، راو آشه Ravکه Ashi نیز مردی بسیار ثروتمند بود و روابطِ نزدیکی با شاهانِ پارس(ساسانیان)داشت، اعتبار و نفوذی بیش از پادشاه داشت).
📕 اشتاین سالتز. آدین، سیری در تلمود، ترجمه باقر طالبی دارابی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ چهارم ۱۳۹۸، ص ۷۸
@atorshiz
اگر حتی نیمی از آنها هم صحت داشته باشد باز کافی است تا انسان نسبت به ارزشهای اخلاقی این قوم دچار شک و تردید شود! – ۱۳۰۳ ه.ق.
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
در این جا لازم است این نکته را خاطر نشان سازم که دو سفر ناصرالدین شاه، فرمانروای فعلی ایران، به اروپا «فرنگستان»، موجب انجام پارهای اصلاحات شد. از جمله این اصلاحات میتوان تأسیس پستخانه، چاپارخانهها، تسطیح و تعریض پارهای از راهها، ایجاد میهمان خانههای راحت به سبک میهمان خانههای اروپا و ساختن راه شوسۀ قزوین به تهران، همینطور درختکاری و ایجاد پارک در تعدادی از شهرها، صدور فرمان برای توجه بیشتر به نظافت و بهداشت اماکن عمومی سرانجام زیباسازی شهرهای بزرگ و احداث بناهای عمومی نظیر «دروازه»ها نام برد. من یقین دارم این اقدامات شاه که فرمانروایی فهمیده است و به پند و توصیه افراد خیرخواه نیز ترتیب اثر میدهد، بیشک به نتایج درخشانتری میانجامید و تلاشهای او برای بهبود اوضاع کشورش با موفقیتهای بیشتری همراه میبود اگر در اجرای تقریباٌ هر طرح اصلاحی که قصد انجامش را داشت عدهای از افراد متنفذ و متعصب موانع و مشکلات غیر قابل حلی ایجاد نمیکردند.
در اینجا منظورم نخست کارمندانی است که اکثرشان نادرست و طماع هستند و براساس یک ضرب المثل ترکی، دولت در نظرشان صرفاٌ گوسفندی است که هر آن میتوان پشمش را تراشید.
در درجه دوم وجود افراد مرتجعی است که با هر نوع نوآوری که منشأ آن فرنگ باشد، کم و بیش به مخالفت برمیخیزد، بخصوص اگر کوچکترین جزئی از آن با قوانین اسلام هماهنگی نداشته باشد.
یکی دیگر از مشکلات فقدان مرکزیت در تشکیلات اداری کشور است.
قدرت نامحدود حکمرانان ایالات که به مثابه قائم مقامان شاه و مانند اُمرای نیمه مستقل عمل میکنند، بیشک نمیتواند در اصلاح کارمندان که فقط به فکر پر کردن جیب خود هستند، تأثیر مثبتی بگذارد. این وضع باعث میشود که هر ساله مبالغ هنگفتی به جیب خوانین بزرگ و کوچک میرزاها سرازیر شود، در حالی که تودۀ مردم روز به روز فقیرتر میشوند و از کارمندان دولت همچون دشمنان حقیقی خود بیم دارند.
اصطلاح «مال دیوان خوردن» و یا از مال دولت «مداخل کردن» در ایران زیاد شنیده میشود و سرقتهای آشکار و نهان کارمندان دولت را نشان میدهد. خود ایرانیان در مورد چگونگی این سرقتها داستانهای شگفتآوری حکایت میکنند که اگر حتی نیمی از آنها هم صحت داشته باشد باز کافی است تا انسان نسبت به ارزشهای اخلاقی این قوم دچار شک و تردید شود. (ص ۷۲-۷۳)
مأخذ: بروگش، هینرش. در سرزمین آفتاب. ترجمة مجید جلیلوند. تهران: نشر مرکز. سال ۱۳۷۴
@atorshiz
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
در این جا لازم است این نکته را خاطر نشان سازم که دو سفر ناصرالدین شاه، فرمانروای فعلی ایران، به اروپا «فرنگستان»، موجب انجام پارهای اصلاحات شد. از جمله این اصلاحات میتوان تأسیس پستخانه، چاپارخانهها، تسطیح و تعریض پارهای از راهها، ایجاد میهمان خانههای راحت به سبک میهمان خانههای اروپا و ساختن راه شوسۀ قزوین به تهران، همینطور درختکاری و ایجاد پارک در تعدادی از شهرها، صدور فرمان برای توجه بیشتر به نظافت و بهداشت اماکن عمومی سرانجام زیباسازی شهرهای بزرگ و احداث بناهای عمومی نظیر «دروازه»ها نام برد. من یقین دارم این اقدامات شاه که فرمانروایی فهمیده است و به پند و توصیه افراد خیرخواه نیز ترتیب اثر میدهد، بیشک به نتایج درخشانتری میانجامید و تلاشهای او برای بهبود اوضاع کشورش با موفقیتهای بیشتری همراه میبود اگر در اجرای تقریباٌ هر طرح اصلاحی که قصد انجامش را داشت عدهای از افراد متنفذ و متعصب موانع و مشکلات غیر قابل حلی ایجاد نمیکردند.
در اینجا منظورم نخست کارمندانی است که اکثرشان نادرست و طماع هستند و براساس یک ضرب المثل ترکی، دولت در نظرشان صرفاٌ گوسفندی است که هر آن میتوان پشمش را تراشید.
در درجه دوم وجود افراد مرتجعی است که با هر نوع نوآوری که منشأ آن فرنگ باشد، کم و بیش به مخالفت برمیخیزد، بخصوص اگر کوچکترین جزئی از آن با قوانین اسلام هماهنگی نداشته باشد.
یکی دیگر از مشکلات فقدان مرکزیت در تشکیلات اداری کشور است.
قدرت نامحدود حکمرانان ایالات که به مثابه قائم مقامان شاه و مانند اُمرای نیمه مستقل عمل میکنند، بیشک نمیتواند در اصلاح کارمندان که فقط به فکر پر کردن جیب خود هستند، تأثیر مثبتی بگذارد. این وضع باعث میشود که هر ساله مبالغ هنگفتی به جیب خوانین بزرگ و کوچک میرزاها سرازیر شود، در حالی که تودۀ مردم روز به روز فقیرتر میشوند و از کارمندان دولت همچون دشمنان حقیقی خود بیم دارند.
اصطلاح «مال دیوان خوردن» و یا از مال دولت «مداخل کردن» در ایران زیاد شنیده میشود و سرقتهای آشکار و نهان کارمندان دولت را نشان میدهد. خود ایرانیان در مورد چگونگی این سرقتها داستانهای شگفتآوری حکایت میکنند که اگر حتی نیمی از آنها هم صحت داشته باشد باز کافی است تا انسان نسبت به ارزشهای اخلاقی این قوم دچار شک و تردید شود. (ص ۷۲-۷۳)
مأخذ: بروگش، هینرش. در سرزمین آفتاب. ترجمة مجید جلیلوند. تهران: نشر مرکز. سال ۱۳۷۴
@atorshiz
تاریخ ایران pinned «اگر حتی نیمی از آنها هم صحت داشته باشد باز کافی است تا انسان نسبت به ارزشهای اخلاقی این قوم دچار شک و تردید شود! – ۱۳۰۳ ه.ق. #قاجار #سفرنامه #ایرانشناسی #تاریخ_ایران در این جا لازم است این نکته را خاطر نشان سازم که دو سفر ناصرالدین شاه، فرمانروای فعلی…»
ایران کنونی بسیار فقیر و مردمش در مضیقه و بی پولی هستند(۱۲۱۹ _ ۱۲۲۱خورشیدی_در زمان محمد شاه قاجار)
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
در زمان قدیم ایران ثروتمند و ايرانيان غنی و تجملی عالی می داشتند، کلیه طبقات بَشاش و سر حال بودند، زیرا عایدی وافر به دستشان می آمد.محصولات ایران در بسیاری از بازارهای عالم بفروش میرسید،اما ایران کنونی و ساکنینش بیچاره و در راه تجمل و ثروت رنج فراوان می کشند، افسوس که مجاهدتشان بی فایده و نفعی نمی برند.نه تنها حمله و هجوم خارجیان ایران را تباه ساخته بلکه طمع تجار خارجی یعنی به چنگ آوردن پول ایرانی به دست خود باعث شده روز به روز ایران بیچاره تر و مردمش فقیر تر گردند.پولش کم بازارهایش بی رونق و کساد و معاملاتش کم است، معاملات بدون سند انجام می گیرد و نسیه معنایی ندارد. در واقع همدیگر را معتبر نمی دانند.با کمال جرات می توانم اظهار نمایم جه بسا ایرانیانی را دیدم که بی پول زندگی و معیشت می نمایند....بیشتر خانها که از طرف شاه به حکومت محلی می رسند به نوکران خود حقوق نمی دهند چون شنیده اند مستخدمینشان به خوبی می توانند هر چه را لازم باشد برای خود مجانا تهیه نمایند(۱)...باید بگویم ایران کنونی بسیار فقیر و مردمش در مضیقه و بی پولی هستند.به استثنای عده ای معدودی، یعنی شاه که خزینه اش مالیات پر می شود، بزرگان که دهستان های متعدد دارند.حکام که به هر طریقی باشد جیب های خود را پر می سازند و چند نفر تاجر بسیار متمول، کلیه ایرانیان فقیر و و بی چیزند.این نیستی هم روز به روز بیشتر و سخت تر می گردد زیرا پیوسته مقدار واردات بر صادرات می چربد...(ص ۴۱۹)
مأخذ:سفرنامه اوژن فلاندن به ايران. ترجمه: حسین نور صادقی. انتشارات اشراقی. سال ۱۳۵۶
@atorshiz
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
در زمان قدیم ایران ثروتمند و ايرانيان غنی و تجملی عالی می داشتند، کلیه طبقات بَشاش و سر حال بودند، زیرا عایدی وافر به دستشان می آمد.محصولات ایران در بسیاری از بازارهای عالم بفروش میرسید،اما ایران کنونی و ساکنینش بیچاره و در راه تجمل و ثروت رنج فراوان می کشند، افسوس که مجاهدتشان بی فایده و نفعی نمی برند.نه تنها حمله و هجوم خارجیان ایران را تباه ساخته بلکه طمع تجار خارجی یعنی به چنگ آوردن پول ایرانی به دست خود باعث شده روز به روز ایران بیچاره تر و مردمش فقیر تر گردند.پولش کم بازارهایش بی رونق و کساد و معاملاتش کم است، معاملات بدون سند انجام می گیرد و نسیه معنایی ندارد. در واقع همدیگر را معتبر نمی دانند.با کمال جرات می توانم اظهار نمایم جه بسا ایرانیانی را دیدم که بی پول زندگی و معیشت می نمایند....بیشتر خانها که از طرف شاه به حکومت محلی می رسند به نوکران خود حقوق نمی دهند چون شنیده اند مستخدمینشان به خوبی می توانند هر چه را لازم باشد برای خود مجانا تهیه نمایند(۱)...باید بگویم ایران کنونی بسیار فقیر و مردمش در مضیقه و بی پولی هستند.به استثنای عده ای معدودی، یعنی شاه که خزینه اش مالیات پر می شود، بزرگان که دهستان های متعدد دارند.حکام که به هر طریقی باشد جیب های خود را پر می سازند و چند نفر تاجر بسیار متمول، کلیه ایرانیان فقیر و و بی چیزند.این نیستی هم روز به روز بیشتر و سخت تر می گردد زیرا پیوسته مقدار واردات بر صادرات می چربد...(ص ۴۱۹)
مأخذ:سفرنامه اوژن فلاندن به ايران. ترجمه: حسین نور صادقی. انتشارات اشراقی. سال ۱۳۵۶
@atorshiz
تحمیل فشار شدید به گرده ملت فقیر! – ۱۲۹۸ ه.ق.
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
حکام ایالات هم حکومتی خویش را با پرداخت مبلغی کلان بعنوان پیشکشی چاکرانه به دربار دریافت میکنند که این یکنوع مداخل معمولی مربوط به شاه است. از طرفی او جمع مالیات سالیانه مملکت را که در حدود یکصد هزار تومان میگردد، بمنظور خرج کردن در موارد مختلف به نصف میزان آن بیکی از رجال ثروتمند دستاندرکار دربار و همه کارههای خودش پیشفروش میکند [که] این هم یکی دیگر از مداخل سلطان است. پیشخریدکننده مالیات از شاه هم با کمک گرفتن از عوامل قدرت و با همکاری زیردستان خودش ضمن تحمیل فشار شدید به گرده ملت فقیر، مالیات حدود یکصدهزار تومان اصلی را تا دو برابر این میزان، یعنی تا حدود دویستهزار تومان شاید هم بیشتر از رعایای بیچاره بزور وصول میکند که در این میان یکصد تا یکصد و پنجاههزار تومان سود برده است و در پیش خود این را یک حق قانونی و نوعی مداخل بحساب میآورد. خود من اگر خواسته باشم اسبی، فرشی، یا حتی چند پاند شکر بخرم، نوکر و ناظر خریدم دهدرصد بروی قیمت اصلی میکشد و آنرا بحساب من میگذارد، یا اگر تصمیم به فروختن اسبم بگیرم باز هم پس از انجام معامله دهدرصد از اصل قیمت فروش را برای خودش برمیدارد. یا باری را که خریده بدست قاطرچی میسپارد و پس از پیاده کردن بار و مرخص کردن قاطرچی دهدرصد بروی آن میکشد. کار بجائی کشیده که همه مردم این کار غیرقانونی و ناعادلانه را حق خود میدانند و با جسارت تمام در حضور جمع از آن صحبت میکنند. با توجه به این موارد در این میان من چه انتظاری از نوکر بیسواد خودم دارم که بخواهم او را از مداخل معمولی خودش بازدارم. حتی در چند موردی که موفق به مچگیری او با دلیل و مدرک شدم و نسبت بکارش اعتراض کردم، اینبار با جسارت تمام صدا بلند کرد: صاحب! این حق قانونی من است زحمت میکشم و باید که مداخل داشته باشم. هرگاه قادری اجناسی را که من از بازار میخرم و بمنزل میآورم بقیمت ارزانتری بخری، خیلی خوب پس چرا معطلی؟ پس حال که قادر به اینکار نیستی، حق اعتراض هم نداری. بله، این دهدرصد مداخل در تمام شئون ایران بصورت یک حق قانونی در آمده و در حال حاضر مبارزه با آن عینا بمثل مشت بر سندان کوبیدن است. ولی کاش کار بهمین دهدرصد ختم میشد و جریان دزدیهای علنی و فساد بیشاز حد در امور بصورت علنی و به این شدت نبود. (ص ص ۱۰۶_۱۰۷)
مأخذ: ویلز. ایران در یک قرن پیش (سفرنامه دکتر ویلز). ترجمۀ غلامحسین قراگوُزلو. تهران: اقبال. سال ۱۳۶۸
@atorshiz
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
حکام ایالات هم حکومتی خویش را با پرداخت مبلغی کلان بعنوان پیشکشی چاکرانه به دربار دریافت میکنند که این یکنوع مداخل معمولی مربوط به شاه است. از طرفی او جمع مالیات سالیانه مملکت را که در حدود یکصد هزار تومان میگردد، بمنظور خرج کردن در موارد مختلف به نصف میزان آن بیکی از رجال ثروتمند دستاندرکار دربار و همه کارههای خودش پیشفروش میکند [که] این هم یکی دیگر از مداخل سلطان است. پیشخریدکننده مالیات از شاه هم با کمک گرفتن از عوامل قدرت و با همکاری زیردستان خودش ضمن تحمیل فشار شدید به گرده ملت فقیر، مالیات حدود یکصدهزار تومان اصلی را تا دو برابر این میزان، یعنی تا حدود دویستهزار تومان شاید هم بیشتر از رعایای بیچاره بزور وصول میکند که در این میان یکصد تا یکصد و پنجاههزار تومان سود برده است و در پیش خود این را یک حق قانونی و نوعی مداخل بحساب میآورد. خود من اگر خواسته باشم اسبی، فرشی، یا حتی چند پاند شکر بخرم، نوکر و ناظر خریدم دهدرصد بروی قیمت اصلی میکشد و آنرا بحساب من میگذارد، یا اگر تصمیم به فروختن اسبم بگیرم باز هم پس از انجام معامله دهدرصد از اصل قیمت فروش را برای خودش برمیدارد. یا باری را که خریده بدست قاطرچی میسپارد و پس از پیاده کردن بار و مرخص کردن قاطرچی دهدرصد بروی آن میکشد. کار بجائی کشیده که همه مردم این کار غیرقانونی و ناعادلانه را حق خود میدانند و با جسارت تمام در حضور جمع از آن صحبت میکنند. با توجه به این موارد در این میان من چه انتظاری از نوکر بیسواد خودم دارم که بخواهم او را از مداخل معمولی خودش بازدارم. حتی در چند موردی که موفق به مچگیری او با دلیل و مدرک شدم و نسبت بکارش اعتراض کردم، اینبار با جسارت تمام صدا بلند کرد: صاحب! این حق قانونی من است زحمت میکشم و باید که مداخل داشته باشم. هرگاه قادری اجناسی را که من از بازار میخرم و بمنزل میآورم بقیمت ارزانتری بخری، خیلی خوب پس چرا معطلی؟ پس حال که قادر به اینکار نیستی، حق اعتراض هم نداری. بله، این دهدرصد مداخل در تمام شئون ایران بصورت یک حق قانونی در آمده و در حال حاضر مبارزه با آن عینا بمثل مشت بر سندان کوبیدن است. ولی کاش کار بهمین دهدرصد ختم میشد و جریان دزدیهای علنی و فساد بیشاز حد در امور بصورت علنی و به این شدت نبود. (ص ص ۱۰۶_۱۰۷)
مأخذ: ویلز. ایران در یک قرن پیش (سفرنامه دکتر ویلز). ترجمۀ غلامحسین قراگوُزلو. تهران: اقبال. سال ۱۳۶۸
@atorshiz
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی
طراح صحنه فیلم گلادیاتور یا نمیدانسته چه کار میکند یا داشته شوخی میکرده است. در چادر مارکوس اورلیوس امپراتور روم، سردیس مهرداد ششم یکی از بزرگترین دشمنان روم وجود دارد حاکم ایرانی که تمام رومیها را در آناتولی و قاره آسیا نسلکشی کرد. همچنین، سردیسی از امپراتور سپتیموس سوروس وجود دارد درحالی که او یک دهه بعد به سلطنت رسیده است. سوروس فردی هست که در دوره اشکانیان تیسفون را گرفت و تمام مردان شهر را کشت و زنان و کودکان را به بردگی برد.
#پونتوس
#مهردادیان
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
#پونتوس
#مهردادیان
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
چگونه مغولان،تاتاران خونخوار بر یک سرزمین چیره می شدند
باری بنظر ما جای هیچگونه تسلیم شدن نیست، نخست بعلت شرایط تحمل ناپذیر بردگی نزد آنان (مغولان) که تا کنون این شرایط جایی دیده نشده و واقعا باور نکردنی است. ما خود شرایط ملت های چیره شده را به چشمان خود دیده بودیم...
اگر استانهای کشور بخواهند به کمک استانهای یورش برده برخیزند همه کشور با خاک یکسان میگردد و تاتارها اسیران استان تسخیر شده را در خط مقدم جبهه به جنگ دیگر استانها بکار میبرند. این اسیران اگر خوب نجنگند همگی بدست تاتارها کشته می شوند. و اگر دلیرانه بجنگند، مغولان آنها را با مدح و چاپلوسی نزد خود نگهداشته و برای جلوگیری از فرار آنها وعده سرزمینهای پهناوری را میدهند. هنگامیکه مغولان مطمئن می شوند که این اسیران خود فروخته فرار نخواهند کرد، آنان را به بدبخت ترین بردگان تبدیل نموده و زنان ایشان را به خدمتکاری و فحشا می برند.
از این راه است که مغولان با تسخیر یک استان بر همه کشور چیره می شوند. (ص ۸۰_۸۲)
📚سرچشمه: کارپن،پلان (نخستین سفیر واتیکان در دربار مغول در سال ۱۲۴۵ میلادی)ترجمه:ولی الله شادان_ تهران: یساولی (فرهنگسرا) ، سال۱۳۶۳
@atorshiz
باری بنظر ما جای هیچگونه تسلیم شدن نیست، نخست بعلت شرایط تحمل ناپذیر بردگی نزد آنان (مغولان) که تا کنون این شرایط جایی دیده نشده و واقعا باور نکردنی است. ما خود شرایط ملت های چیره شده را به چشمان خود دیده بودیم...
اگر استانهای کشور بخواهند به کمک استانهای یورش برده برخیزند همه کشور با خاک یکسان میگردد و تاتارها اسیران استان تسخیر شده را در خط مقدم جبهه به جنگ دیگر استانها بکار میبرند. این اسیران اگر خوب نجنگند همگی بدست تاتارها کشته می شوند. و اگر دلیرانه بجنگند، مغولان آنها را با مدح و چاپلوسی نزد خود نگهداشته و برای جلوگیری از فرار آنها وعده سرزمینهای پهناوری را میدهند. هنگامیکه مغولان مطمئن می شوند که این اسیران خود فروخته فرار نخواهند کرد، آنان را به بدبخت ترین بردگان تبدیل نموده و زنان ایشان را به خدمتکاری و فحشا می برند.
از این راه است که مغولان با تسخیر یک استان بر همه کشور چیره می شوند. (ص ۸۰_۸۲)
📚سرچشمه: کارپن،پلان (نخستین سفیر واتیکان در دربار مغول در سال ۱۲۴۵ میلادی)ترجمه:ولی الله شادان_ تهران: یساولی (فرهنگسرا) ، سال۱۳۶۳
@atorshiz
نسخه برای نابودی وطن!!!
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
بگیرند ریشه استبداد و بیخ بیداد،
شكوفه اسارت و گل حقارت،
دانه ظلم بیحد و تخم جور بیعدد،
تعدی نمایان،
تخطّی بیپایان،
مداخله نكردن ملّت،
تعدی حكومت،
مجبور نمودن ملت را در اطاعت،
سلب امنیت،
بردن ثروت،
ربودن طاقت،
جلوگیری از علم و معرفت،
مضایقه از تعلیم حكمت و صنعت،
منع جراید،
سدّ باب معارف و مدارس،
كشیدن به قید غلامی و بستن به رشته بندگی،
علما را تبعید نمودن،
صلحا را شهید كردن،
معدوم نمودن دانایان،
و تسلّط خائنان و بیگانگان،
ظاهر نمودن مصایب هولناك،
افتتاح شیركخانه و تریاك،
بردن آسایش،
تقویت فواحش،
ندادن مواجب،
تسلّط اجانب،
گرفتن مالیات،
صرف لهویات،
نرسیدن به عرایض،
ترك فرایض،
پریشانی حالات،
از هریك از اینان خرواری گرفته و به ضرب چماق، در هاون نفاق كوبیده و به آب مخالفت، در دیگ مجادلت به آتش مخاصمت جوشانیده و به زهر غضب آمیخته، در شراب غفلت و جهالت شیره كشیده و «من حیث المجموع» در كامش ریخته، مراد حاصل گردد.
و غذایی از خون جگر و اشك بصر و شكستگی حال و پریشانی احوال و شدت هموم و كثرت غموم، برایش ترتیب داده، میل نماید.
اگر به این معالجه مرض این بیچاره رفع نشد، چون هزار سال این مرض طول كشیده و خون در بدنش فاسد گردیده، ما را قصدی جازم و او را فصدی لازم است كه با نیشتر تیغ تیز و گلوله آتش بیز، تقلیل در خون و انعدام در جانش بشود تا آسوده گردد. (ص ۲۱۵_۲۱۶)
مأخذ: طهرانی، مصطفی. سفرنامه گوهر مقصود. به كوشش زهرا میرخانی. تهران: مركز پژوهشی میراث مكتوب. سال ۱۳۸۱
@atorshiz
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
بگیرند ریشه استبداد و بیخ بیداد،
شكوفه اسارت و گل حقارت،
دانه ظلم بیحد و تخم جور بیعدد،
تعدی نمایان،
تخطّی بیپایان،
مداخله نكردن ملّت،
تعدی حكومت،
مجبور نمودن ملت را در اطاعت،
سلب امنیت،
بردن ثروت،
ربودن طاقت،
جلوگیری از علم و معرفت،
مضایقه از تعلیم حكمت و صنعت،
منع جراید،
سدّ باب معارف و مدارس،
كشیدن به قید غلامی و بستن به رشته بندگی،
علما را تبعید نمودن،
صلحا را شهید كردن،
معدوم نمودن دانایان،
و تسلّط خائنان و بیگانگان،
ظاهر نمودن مصایب هولناك،
افتتاح شیركخانه و تریاك،
بردن آسایش،
تقویت فواحش،
ندادن مواجب،
تسلّط اجانب،
گرفتن مالیات،
صرف لهویات،
نرسیدن به عرایض،
ترك فرایض،
پریشانی حالات،
از هریك از اینان خرواری گرفته و به ضرب چماق، در هاون نفاق كوبیده و به آب مخالفت، در دیگ مجادلت به آتش مخاصمت جوشانیده و به زهر غضب آمیخته، در شراب غفلت و جهالت شیره كشیده و «من حیث المجموع» در كامش ریخته، مراد حاصل گردد.
و غذایی از خون جگر و اشك بصر و شكستگی حال و پریشانی احوال و شدت هموم و كثرت غموم، برایش ترتیب داده، میل نماید.
اگر به این معالجه مرض این بیچاره رفع نشد، چون هزار سال این مرض طول كشیده و خون در بدنش فاسد گردیده، ما را قصدی جازم و او را فصدی لازم است كه با نیشتر تیغ تیز و گلوله آتش بیز، تقلیل در خون و انعدام در جانش بشود تا آسوده گردد. (ص ۲۱۵_۲۱۶)
مأخذ: طهرانی، مصطفی. سفرنامه گوهر مقصود. به كوشش زهرا میرخانی. تهران: مركز پژوهشی میراث مكتوب. سال ۱۳۸۱
@atorshiz
تاریخ ایران pinned «نسخه برای نابودی وطن!!! #سفرنامه #قاجار #ایرانشناسی #تاریخ_ایران بگیرند ریشه استبداد و بیخ بیداد، شكوفه اسارت و گل حقارت، دانه ظلم بیحد و تخم جور بیعدد، تعدی نمایان، تخطّی بیپایان، مداخله نكردن ملّت، تعدی حكومت، مجبور نمودن ملت را در اطاعت،…»
حالت پادشاهان و حاكمان ظالم بی تربيت كه سيرمانى از اموال و اعراض مردم ندارند همين است!!!
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
مترجم گويد: حالت پادشاهان و حاكمان ظالم بی تربيت كه سيرمانى از اموال و اعراض مردم ندارند همين است كه مصنّف فرموده. و ما از خداوند میخواهيم كه هرچه زودتر آنها را گرفتار كند. در زمان ما (اوایل قرن چهاردهم هجری قمری) يك نفر از حكّام طفل كوچكى را دم توپ گذاشت كه ديگران ترسيده از اموال خود زودتر او را سير كنند. فاضل طبرسى در كامل بهايى میگويد: شبى منصور عباسى در مكه شخصى را ديد كه طواف كرده میگويد: اللهمّ لبّيك، مُهلِكَ بنی اميَّةَ لبّيكَ. حاضرش كرده جهت اين الفاظ پرسيد. گفت: ايّها الأمير، زمان بنی اميّه مردم از خداوند مرگ و قيامت میخواستند كه خلاص شوند. حال چون آنها را رفته و ظلم هاى آنها را منقطع ديدم اين ذكر كردم. انتهى.(ص.۳۸_۳۹)
مأخذ: زنجانى، ميرزا ابوطالب. کیمیای سعادت: ترجمهٔ طهارةالاعراق ابوعلى مسكويه در اخلاق نظرى و حكمت عملى. بهتصحيح ابوالقاسم امامى. تهران:ميراث مكتوب.سال ۱۳۷۵
@atorshiz
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
مترجم گويد: حالت پادشاهان و حاكمان ظالم بی تربيت كه سيرمانى از اموال و اعراض مردم ندارند همين است كه مصنّف فرموده. و ما از خداوند میخواهيم كه هرچه زودتر آنها را گرفتار كند. در زمان ما (اوایل قرن چهاردهم هجری قمری) يك نفر از حكّام طفل كوچكى را دم توپ گذاشت كه ديگران ترسيده از اموال خود زودتر او را سير كنند. فاضل طبرسى در كامل بهايى میگويد: شبى منصور عباسى در مكه شخصى را ديد كه طواف كرده میگويد: اللهمّ لبّيك، مُهلِكَ بنی اميَّةَ لبّيكَ. حاضرش كرده جهت اين الفاظ پرسيد. گفت: ايّها الأمير، زمان بنی اميّه مردم از خداوند مرگ و قيامت میخواستند كه خلاص شوند. حال چون آنها را رفته و ظلم هاى آنها را منقطع ديدم اين ذكر كردم. انتهى.(ص.۳۸_۳۹)
مأخذ: زنجانى، ميرزا ابوطالب. کیمیای سعادت: ترجمهٔ طهارةالاعراق ابوعلى مسكويه در اخلاق نظرى و حكمت عملى. بهتصحيح ابوالقاسم امامى. تهران:ميراث مكتوب.سال ۱۳۷۵
@atorshiz
این مملکت گرانی نیست پول ماها گداست! – ۱۳۱۵ ه.ق.
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
امروز بعد از ظهر وارد نیویارک شدیم. از دهنهای که کشتی وارد میشود دو قلعه خیلی محکم دو طرف دهنه بنا نمودهاند. همچنین هیکل آدمی را از چدن ریختهاند وسط آن تنگه نصب نمودهاند که یکدستش را بلند نموده است. در تمام خیابانها گاری الكتريک حرکت می کند. اینجا از هر نقطه بهر نقطه که شخص با این گاریها برود اعم از اینکه پنج فرسخ یا چند قدم باشد نرخش مطابق نیم قران ایران است. فقط چیزیکه در این شهر ارزانست همین یکیست. قران لندن یکی دو قران و نیم ایرانست و قران اینجا یازده قران ایرانست. در تمام خیابانها ستون آهنی زده و روی آنها پل بستهاند. متصل گاری آتشی از بالا و گاری الكتريک از زیر آن حرکت میکند و متصل مردم در حرکتند. گاری آتشی که از بالای شهر می گذرد و گاری الكتريک زمینی بخط مستقیم در خیابانها حرکت می نماید. باغ عمومی بسیار بزرگی دارد که در دامنه کوه واقع است خیلی زحمت کشیدهاند تا این جنگل و کوه را باغ ساختهاند. می گویند پنجاه میلیون تومان مخارج این باغ شده است در حقيقت يک كوه را باغ ساختهاند. این همه پول خرج کردهاند برای حسن تقی جعفر رضا که عصرها بروند گردش نمایند. در این میهمانخانه که من هستم اطاق نمرهٔ ۵۶۴ است. در هر اطاقی طناب محکمی موجود و نوشتهاند اگر عمارت آتش بگیرد طناب را گرفته بخیابان سرازیر شوید. اکثر عمارات بلندش پله آهنی دارد بخيابان معلوم میشود خیلی زود آتش میگیرد. اطاق کوچکی را اجاره کردهام. شبی يک قران پول اینجا که یازده قران ایران باشد. این مملکت گرانی نیست پول ماها گداست. چهار به غروب رسیدم تا مغرب چهار قران اینجا مخارج لازم شد که مساوی با چهار تومان و نیم پول ایرانست. مثل فلان پینهدوز دهات پست که بطهران بیاید و در مهمانخانه پرسو منزل نماید حال ایرانی کمپول در این جاها همین است. چنان چه در لندن یکی از ایرانیها که در مهمان خانه منزل داشت و مطلع از قیمت و نرخ نبوده و بعد از پانزده روز صورت حساب میهماندار یکصد و پنجاه تومان ایران شده بود.
ایرانی که پنج تومانش يکتومان محل دیگری است چگونه تواند زیست نماید.(ص ۶۶_۶۷)
مأخذ: صحافباشی تهرانی، ابراهیم. سفرنامۀ ابراهیم صحافباشی تهرانی. به اهتمام محمد مشیری. تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران. سال ۱۳۵۷
@atorshiz
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
امروز بعد از ظهر وارد نیویارک شدیم. از دهنهای که کشتی وارد میشود دو قلعه خیلی محکم دو طرف دهنه بنا نمودهاند. همچنین هیکل آدمی را از چدن ریختهاند وسط آن تنگه نصب نمودهاند که یکدستش را بلند نموده است. در تمام خیابانها گاری الكتريک حرکت می کند. اینجا از هر نقطه بهر نقطه که شخص با این گاریها برود اعم از اینکه پنج فرسخ یا چند قدم باشد نرخش مطابق نیم قران ایران است. فقط چیزیکه در این شهر ارزانست همین یکیست. قران لندن یکی دو قران و نیم ایرانست و قران اینجا یازده قران ایرانست. در تمام خیابانها ستون آهنی زده و روی آنها پل بستهاند. متصل گاری آتشی از بالا و گاری الكتريک از زیر آن حرکت میکند و متصل مردم در حرکتند. گاری آتشی که از بالای شهر می گذرد و گاری الكتريک زمینی بخط مستقیم در خیابانها حرکت می نماید. باغ عمومی بسیار بزرگی دارد که در دامنه کوه واقع است خیلی زحمت کشیدهاند تا این جنگل و کوه را باغ ساختهاند. می گویند پنجاه میلیون تومان مخارج این باغ شده است در حقيقت يک كوه را باغ ساختهاند. این همه پول خرج کردهاند برای حسن تقی جعفر رضا که عصرها بروند گردش نمایند. در این میهمانخانه که من هستم اطاق نمرهٔ ۵۶۴ است. در هر اطاقی طناب محکمی موجود و نوشتهاند اگر عمارت آتش بگیرد طناب را گرفته بخیابان سرازیر شوید. اکثر عمارات بلندش پله آهنی دارد بخيابان معلوم میشود خیلی زود آتش میگیرد. اطاق کوچکی را اجاره کردهام. شبی يک قران پول اینجا که یازده قران ایران باشد. این مملکت گرانی نیست پول ماها گداست. چهار به غروب رسیدم تا مغرب چهار قران اینجا مخارج لازم شد که مساوی با چهار تومان و نیم پول ایرانست. مثل فلان پینهدوز دهات پست که بطهران بیاید و در مهمانخانه پرسو منزل نماید حال ایرانی کمپول در این جاها همین است. چنان چه در لندن یکی از ایرانیها که در مهمان خانه منزل داشت و مطلع از قیمت و نرخ نبوده و بعد از پانزده روز صورت حساب میهماندار یکصد و پنجاه تومان ایران شده بود.
ایرانی که پنج تومانش يکتومان محل دیگری است چگونه تواند زیست نماید.(ص ۶۶_۶۷)
مأخذ: صحافباشی تهرانی، ابراهیم. سفرنامۀ ابراهیم صحافباشی تهرانی. به اهتمام محمد مشیری. تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران. سال ۱۳۵۷
@atorshiz
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تخریب نقش برجسته های تخت جمشید در دوران صفویه
#صفویه
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
#صفویه
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg